گویند که در وادی قم آرایشگری حجره داشتی و پشم
بسیار از ملایان و دلالان حق بزدی و آنچه اندک از ملا گرفتی دگربار خمس و
زکاتش به ملایان برگرداندی، با کمتر مانده امرار معاش بکردی. روزی موشی از
موشها بدان حجره خانه کرد و منزل بیاراست و پی آذوقه شد و چون آن حجره
سراسر بگشت هیچ خوردنی نیافت و سراسر پشم دید و آیات بشنید. روزها بگذشت و
موش هیچ نخورد و به ستوه آمد. رنجور و مهجور به نزد استاد سلمانی شد و زبان
گلایه برگشود و شکوه آغاز کرد که ای مرد قانع، دیرگاهیست که به حجره تو
خانه کردهام و منزل برای همسر آینده آراستهام امید به مملکت تو بستهام و
غافل بودم که تو خود سیر به آیات ملأیی و آن اندکی هم که خوری چنان ناچیز
است که مرا پسمانده هیچ بر جای نماند. اینک بگو این چه حکمت است که در آن
ظلم است و تهیدستان را آشیانه بسوزاند که خداوند تبارک التعلی فرموده که
روزی بر مردمان نشاید بریدن و تو روزی من پشم کرده ای.. موش سخنهای ملامت
آمیز با آرایشگر بسیار گفت و دل او به درد آورد و مرد زاری کرد و سر در
میان دستان برگرفت و موش را گفت که ای از همه جا رمیده و به مملکت ما
لمیده، من چگونه این ستمها بر تو روا کردم که ملایان گویند ظالم بر ٔپل
صراط بماندی و عطسه او را بر گرفتندی تا جگرش از حلقش به در آید و این کار
هزار سال دوام آید و من ندانسته حیات بر تو دشوار نمودم و این رسم دینداری
نبود. اکنون مرا بگذار تا چاره اندیشم و ضرر تو جبران کنم و رزق تو در ملک
سلمانی خود آسان سازم.
موش به سوراخ بازگشت و سلمانی در اندیشه همی فرو شد.
دگر روز مرد آرایشگر به خزینه اندر شد و کفو پساب حمام در کیسه کرد و با
خود به خانه برد. کشک و پنیر ترش در آن بخیساند و حل کرد و به دکان خویش شد
تا آن پساب و کشک و پنیر ترش هم شوینده ریش ملایان قم باشد و هم روزی
موش. چند صبا یی بگذشت و موش از آن کفو کشک و پنیر ترش میخورد و شکر
میگفت و دعای مرد سلمانی میکرد. دیری نپایید که ملایان را طعم آن محلول
خوش آمد همانا که آن را بر گوشه لبان و سر زبان خود مزه کرده بودند و هر
آنچه بر ریششان سهم بود را در کیسه کرده و باخود به فیضیه میبردند و آیات
سر میدادند و قران و حدیث میگفتند که این پساب حق ائمه و پیامبران است که
در دوران غیبت به آنها ارزانی داده شده و اینبار موش از گرسنگی بمرد و
حریف ملایان نشد. اینک تو عجب مگیر بر چشم گرسنه ملا که سیری ندارد و
پسمانده بر موش هم نگذارد و چاره روزی خود از قران و حدیث گیرد.
آنجا که
ملا رزق خود برد هر آنچه باشد از برای خود برد